۳ مهر ۱۳۹۰

پرستو‌های خسته




بالهايش زخمى, پاهايش خسته, خسته از اوارگى در غربت،
مى كشيدش تن يخ زده اش را به سوى مأمن،
مرهم زخمهايش اشك، همصدايش آه و اميدش در دور دست،
هموطن از خواب خود خواسته برخيز, او خود تويى از خود به تو نزديكتر.

تقديم به یادگار ندا، کاسپین ماکان

۲ مهر ۱۳۹۰

سوگند



سوگند به عطش باران های فرو ريخته در خليج هميشه فارس،
به طنين زيبای موج های خسته و معترضش،
به رنگ آبی نيلی اش كه رنگ اشك ايرانيان ستم ديده است،
به سرخی غروب اش كه پيش سرخی خون ندا رنگ باخت،
كبوتر صلح هدف گرفته به آسمان ايران پر خواهد گشود.

تقدیم به ندای‌ عزیزم