۳ مهر ۱۳۹۰

پرستو‌های خسته




بالهايش زخمى, پاهايش خسته, خسته از اوارگى در غربت،
مى كشيدش تن يخ زده اش را به سوى مأمن،
مرهم زخمهايش اشك، همصدايش آه و اميدش در دور دست،
هموطن از خواب خود خواسته برخيز, او خود تويى از خود به تو نزديكتر.

تقديم به یادگار ندا، کاسپین ماکان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر