۲ آبان ۱۳۹۰

رازِ شاخساران


خیلی‌ زود دیگر سبز نبود.

باد در گوشش رازی‌ را نجوا کرد، زرد شد‌ و خشکید،

نرم و رقصان به زمین نشست و عاشقانه بر خاکِ زمین بوسه زد.

او دیگر میدانست رازِ شاخسارانِ همیشه دست به دعا را،

آری درختان ,همان دستانِ همیشه سبز مظلومانند، بر آمده از بسترِ خاک.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر