۱۰ آبان ۱۳۹۰

در سوگ سهراب ها


نخواهم کس بکوبد درِ این خانه ی غمگین، خدایا
خوابند همه گویا این شب ها، شب هایت‌ همه یلدا
ستارگانت چرا خموشند و نیست نور، دردا
اشک اشرفِ مخلوقاتت چرا یخ زده است و دریغا
نیست هیچ همدردی، نه نوری، نه عشقی‌، می شنوی آیا؟
خونِ هابیل‌هایت حلال گشته برایِ قابیل ها
زمین خسته است دگر از بلعیدنِ این همه خون، امّا
برگزیدگانات آن چنان مستِ نوشیدنِ خون ما انسان ها
اشکِ آسمانت هم خشکید بس که بارید در ماتمِ مرگِ سهراب ها
برگِ درختانت هم دگر سبز نیست و مُرد در میانِ رنگ ها

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر