تقدیم به کاسپین ,ندای ندا
به کدامین گناه؟
ستاره ای شد در افق، درخشیدش کنار ماه،
شعاع نورش، چو خورشید شب شکن،دریدش شب سیاه.
به کدامین گناه؟
سهراب شد و سینه سپر ایستاد بر عزم تباه،
حریفش نه چون رستم پشیمان، دریغ از یک آه.
به کدامین گناه؟
دلش، وجودش همه تن،عاری از گناه،
ندایی شد، تسخیر کرد،سوزاند دنیایی با سوز یک نگاه.
به کدامین گناه؟
خسته از ذبح انسان در محراب قربانگاه،
طنین ضجههایش دریدش عرش را رعد آسا.
به کدامین گناه؟
گفتش مادری بینهایت عاشق، گریان و بی پناه،
چشمان خورشید هم سرخ گردید در هنگامه پگاه.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر